برو..........!
 
دور باش اما نزدیک..
...من از نزدیک بودن های دور میترسم...
 
 

 

 

 

 

 

 

؟

خب برو...

انتظار مرا وحشتی نیست

شبهای بی قراری را هیچ وقت پایانی نخواهد بود

برو...

برای چه ایستاده ایی؟

به جان سپردن کدامین احساس لبخند میزنی؟

برو...

تردید نکن

نفس های آخر است

نترس برو...

احساسم اگر نمیرد ..بی شک ما بقی روزهای بودنش را بر روی

 

 

 

 

 صندلی چرخدار بی تفاوتی خواهد نشست

برو...

یک احساس فلج تهدیدی برای رفتنت نخواهد بود

پس راحت برو

مسافری در راه انتظارت را میکشد

طفلک چه میداند که روحش سلاخی خواهد شد

برو...

فقط برو...

 

 

 


 

 




ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:, :: 9 PM :: توسط : MahtaB..

درباره وبلاگ
دل تنگ... گاه دلتنگ میشوم.. دلتنگتر از همه... گوشه ای مینشینم و حسرت ها را مرور میکنم.. نمیدانم کدام خواهش را نشنیدم و به کدام دلتنگی خندیدم که... دلتنگترینم..؟؟؟؟!!؟
آخرین مطالب
نويسندگان